اصول ترکیب بندی در نقاشی مواردی هستند که با رعایت آنها زیبایی اثر افزایش می یابد . به عبارتی دیگر اصول ترکیب بندی در نقاشی ؛ نسبت ها ، مفاهیم و تعاریفی هستند که در بیشتر هنرهای تجسمی با رعایت آنها به چشم نواری اثر افزوده خواهد شد . در ادامه با چند عامل اصلی آشنا خواهیم شد :

 ۱) زمینه 

۲) کادر 

۳) تعادل

۴) تناسب و هماهنگی میان عناصر مختلف

۵) ارتباط هماهنگ هر کدام از عناصر با کل اجزاء و موضوع زمینه

۶) کنتراست 

۱) زمینه در ترکیب بندی نقاشی

مورد اول از اصول ترکیب بندی نقاشی زمینه است . وجود زمینه برای ایجاد ارتباط بصری بین عناصر و معنی دار شدن شکل ها ضروری است . بدون وجود زمینه ( فضای منفی یا فضای سفید ) ، شکل ( فضای مثبت ) نخواهد توانست معنی خود را به مخاطب منتقل کند . همچنین عامل وحدت بخش به عناصر بصری ، زمینه است . این فضای زمینه و فواصل بین عناصر باید کاملا متفاوت باشند . در برخی موارد این فضا در ذهن مخاطب نقش میبندد . به طور مثال این فضا را می‌توان به اشکال هندسی تبدیل کرد که مانند قسمتی از شکل اصلی یا متضاد آن باشد ؛ و با یکدیگر و با تمام کار در ارتباط باشند . زمینه در کادر قرار می‌گیرد .

۲) کادر ترکیب بندی

کادر از مهم ترین اصول مؤثر در ترکیب بندی می‌باشد . کادر سطح یا محدوده ای از تصویر را شامل می‌شود که اثر در داخل آن شکل می‌گیرد . در صورتی که این کادر دارای تناسبات خوب و به ویژه تناسبات طلایی باشد ، چشم گیری اثر هنری بیشتر خواهد شد . از انواع کادر می‌توان به بیضی ، لوزی ، دایره ، مربع و مستطیل اشاره کرد . سه مورد اول به تدریج کمتر استفاده شده و یا امروزه دیگر مورد استفاده ندارد ، اما دو مورد دیگر قابل توجه است :

مربع

 در این کادر معمولا تقارن وجود دارد . همچنین حالتی خنثی در کل اثر به چشم می‌خورد چرا که توجه بیننده به هر چهار زاویه و گوشه به طور مساوی جلب می‌شود.  

مستطیل

 در این نوع کادر جنب و جوش خاصی به چشم می‌خورد که قوی و زنده است و القا کنندهٔ دو جور احساس خواهد بود : 

کادر افقی : القا کنندهٔ عمق ، ایستایی ، آرامش و سردی است . 

کادر عمودی : القا کنندهٔ کم عمقی ، پویایی ، تحرک و گرمی است . کادر باریک‌ تر ، پر تحرک تر است . 

همچنین در کادر مستطیل امکان استفاده از کادرهای پویا ( تکنیک کادر در کادر ) و نسبت طلایی وجود دارد .  

۳) تعادل در ترکیب بندی نقاشی

از جمله کیفیت های بصری است و حالتی که هیچ یک از عناصر اثر ، جنبهٔ غالب و مسلط نداشته باشد . برای دستیابی به این مورد از اصول ترکیب بندی در نقاشی  راه های مختلفی وجود دارد که در ادامه به آن می پردازیم : 

الف ) تعادل از طریق تقارن در ترکیب بندی نقاشی ( محوری )

ساده ترین نوع تعادل که به تقارن ، آرامش ، سکون و موازنهٔ کامل بین عناصر منجر می‌شود . در اینجا همهٔ عناصر نسبت به محور های افقی ، عمودی و حتی مورب سنجیده می‌شوند . 

 

جزیره مردگان ، اثر آرنولد بوکلیر

ب ) تعادل از طریق توازن 

این تعادل پویاتر و تغییر پذیرتر بوده و عموما نامقارن است . همان طور که از نام آن پیداست ، به ایجاد وزن می انجامد : 

اندازه : اشکال بزرگ‌تر سنگین تر و قوی تر از اشکال کوچک هستند . 

شکل : اشکال منظم و بسته قوی تر از اشکال نامنظم و باز هستند و همین طور اشکال گوشه دار قوی تر از اشکال بدون گوشه هستند .

تراکم : اشکال فشرده و توپر سنگین تر از اشکال خالی و پراکنده هستند . 

فاصله : اشکال مجزا سنگین تر از اشکال به هم چسبیده هستند . 

موقعیت : اشکال دور از مرکز قوی تر از اشکالی هستند که در مرکز کادر قرار دارند . 

ترتیب : حرکات در قسمت جلو کادر ، سنگین تر از حرکات در قسمت های عقب تر و دور تر است . 

نوع خطوط :  خطوط تیره ، ضخیم ، یکنواخت و پیوسته قویتر از خطوط روشن ، باریک ، بریده و متعدد است .

جهت خطوط : خطوط عمودی قوی تر از خطوط افقی بوده و معمولا بلند تر از آنچه هستند جلوه می نمایند و نشانهٔ ایستایی ، تعادل ،  نیرومندی است . خطوط افقی بیان گر آرامش ، تعادل ، بی حرکتی و غیر فعالی هستند . خطوط مورب القا کننده ناپایداری و حرکت هستند . خطوط منحنی بیان گر نرمی ، روانی ، لغزندگی و ملایمت هستند .خطوط شکسته نیز نشان ای از خشونت ، برندگی و سختی هستند .  

رنگ : رنگ های گرم و غلیظ و متضاد ، سنگین تر از رنگ های سرد و رقیق و هماهنگ و ملایم هستند

بافت : سطوح دارای بافت زبر سنگین تر از سطوح دارای بافت نرم است .

سمت کادر : قسمت چپ کادر قوی تر از قسمت راست کادر است و به نظر می‌رسد که سنگین تر است . 

تِمِریر جنگنده متصل به آخرین یدک کش در شرف شکستن ، جوزف مالورد ویلیام ترور

پ ) تعادل ناپایدار

بیانگر عدم استواری است که موجب تحرک و نشاط شده و بیشتر هنگامی احساس می‌شود که در قسمت های نیاز به تغییر شود . 

دو مرد تأمل کرده به ماه ، کسپر دیوید فردریش 

ت ) تعادل از طریق الگوی سراسری ( ریتم )  

تکرار ، تغییر و حرکت منظم و متوالی یک عنصر در اثر را ریتم یا ضرب آهنگ گویند که به چهار دسته می‌شود : 

ریتم یکنواخت 

در این مورد از اصول ترکیب بندی در نقاشی باید بدانیم که با تکیه بر همهٔ عناصر به صورت مساوی و یکسان نوع خاصی از تقارن وجود دارد که با تکرار یکنواخت در همهٔ قسمت های طرح صورت گرفته و موجب تأکید بر کل می‌شود . به عبارتی دیگر نقطهٔ شروع و پایان ندارد و حس تأکید بر کل دارد . 

هفت هنر لیبرال ، اثر فرانچسکو دی استفانو پسلینو 

ریتم متناوب

در اینجا یک عنصر با تغییرات متناوب  تکرار شده و موجب تنوع در اثر می‌شود

.

دریاچه گارداس ، گوستاو کلیمت 

ریتم تکاملی 

عنصری از یک مرتبه و حالت شروع شده و به تدریج به وضعیت تازه می‌رسد و نوعی رشد را در طول مسیر خواهد داشت .

برج بابل ، اثر پیتر بروگل

ریتم موجی

این نوع عموما با حرکت منحنی سطح و خطوط به وجود آمده و از نوعی تناسب برخوردار است .

آیینه زندگی ( کاری که اولی انجام میدهد دیگران از او پیروی می‌کنند ) ، اثر جوزپه پلیزا دا ولپدو  

ث ) تعادل شعاعی 

در این حالت عناصر مختلف به صورت شعاعی اطراف نقطهٔ مرکزی ( کانون ) آرایش یافته و دو نوع  « متقارن » و « نامتقارن » دارد . این تعادل یک ترکیب بندی متمرکز ایجاد میکند .

باکره و فرشتگان ، ویلیام آدولف بوگرو 

ویترین اسباب بازی فروشی ، تیمولئون ماریه لوبریکون 

ج ) تعادل از طریق جلب توجه 

از انواع تعادل نامتقارن است که باعث برانگیخته شدن حس کنجکاوی در بیننده می‌شود و توجه او را به قسمت دیگری از اثر میکشد .

دزدان دریایی ، ماکس اسلیوُگت 

چ ) تعادل از طریق تفاوت ها 

از انواع تعادل نامتقارن که عموما شامل عناصر ناهمگون زیاد و متضاد است که با اسلوب منطقی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرد و به همین دلیل دستیابی به آن در یک ترکیب بندی کمی دشوار است . 

چشم ها و افکارش دور هستند ، لارنس آلما تادما 

۴ ) تناسب و هماهنگی میان عناصر 

در این مورد از اصول ترکیب بندی باید توجه داشت که عناصر بصری می‌توانند مکمل یکدیگر باشند . به عبارت دیگر هیچ شکل بزرگ‌ تری نمیتواند وجود داشته باشد مگر آنکه شکل کوچک تر در کنارش قرار گرفته باشد . اما با اضافه شدن عنصر جدید نسبت ها تغییر میکند . این تناسب به رابطهٔ بصری و هماهنگ میان اجزاء می انجامد . 

سنت فرانسیس آسیزی در حال موعظه برای پرندگان ، جیوتو

۵) ارتباط هماهنگ اجزاء با کل و موضوع در یک ترکیب بندی 

در مورد اصول ترکیب بندی نقاشی باید بگوییم که نظم ، ترتیب ، برنامه ریزی و سازماندهی اجزاء که با ارتباطی منطقی به کل و موضوع اصلی مرتبط است . به عبارتی دیگر این اصل بر رابطه ای مناسب میان اجزاء اثر با یکدیگر و با کل اثر دلالت میکند . این رابطه میتواند به وسیلهٔ هماهنگی میان خط ها ، سایه روشن ها ، رنگ ها ، اشکال ، فرو رفتگی ها و برجستگی ها ، فضای منفی و مثبت ، بافت ها و سطوح مختلف ایجاد شود .

صبح پاییزی ، جان اتکینسون گریمشاو  

۶) کنتراست

به معنی تضاد ، تباین و کشمکش میان عناصر است . این مورد از اصول ترکیب بندی در نقاشی ارتباط منطقی و در عین حال متضادی را میان اجزاء مختلف بیان میکند . برخی از مفاهیم به طور کلی به وسیلهٔ تضاد درک می‌شوند . از جمله  تیرگی و روشنی ، بزرگی و کوچکی ، پهنی و باریکی ، هندسی و غیر هندسی و مواردی از این دست . همچنین کنتراست باعث جلوهٔ بیشتر ، گویا شدن حالت و قوی شدن احساس و انتقال بهتر، عمیق تر ، مؤثرتر پیام و مفهوم اثر می‌شود . رامبراند در آثارش از این عامل بهره خوبی برده است . 

پتر کبیر چراغی برای کراسنوی گورکا روشن میکند، اثر ایوان کنستانتینویچ آیوازوفسکی 

مطلب دیگر در مورد ترکیب بندی در نقاشی نیز در سایت موجود است که شما را دعوت میکنیم که آن مطلب را نیز مطالعه نمایید.